کد مطلب:162994 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:315

اسطوره سازی
اسطوره سازی و قصه پردازی از عوامل تحریف در عاشوراست. از آنجا كه حس كمال جویی و قهرمان طلبی در نهاد انسان نهفته است، ناخواسته با اسطوره سازی ها و افسانه پردازی ها می خواهد آن حس غریزی و فطری را ارضاء واشباع كند و از اینجاست كه می بینیم اسطوره سازی سابقه دیرینه ای به قدمت تاریخ دارد بلكه پیشتر از تاریخ و ما قبل تاریخ هم بوده است و امروز هم در میان عوام الناس، آنچه بیش از همه رونق و رواج دارد، همین اساطیر است.

از این حقیقت تلخ هم نمی توان گذشت كه بیشتر مردم در زندگی جدی نیستند، بیشتر با رؤیاها و آرزوهای طول و دراز، زندگی می كنند. به همین دلیل است كه به اساطیر و افسانه ها رو می آورند و از گفتن و شنیدن آنها احساس لذت می كنند؛ چرا كه رؤیاها و آرزوهای خود را در آیینه اساطیر، تحقق یافته تصور می كنند.

چنین است كه اساطیر هر روز گسترش بیشتری می یابد و هر لحظه افسانه تازه ای به شمار افسانه ها افزوده می شود و این، مخصوص به یك یا چند فرهنگ نیست كه در همه فرهنگ های گوناگون سیطره اساطیر را می توان مشاهده كرد و فرهنگ عاشورا در این میان نه تنها استثنا نیست، بلكه به دلیل گستردگی و مردمی بودن آن، در معرض انواع اساطیر و افسانه ها بوده و هست. استاد مطهری در این باره می گوید:

قسمتی از تحریفاتی كه در حادثه كربلا صورت گرفته، معلول حس اسطوره سازی است. اروپایی ها می گویند: در تاریخ مشرق زمین مبالغه ها، اغراقها زیاد است و راست هم می گویند. ملا آقای دربندی در اسرار الشهادة نوشته است: سواره نظام لشكریان عمرسعد، ششصد هزار نفر و پیاده نظامشان دو كرور بوده و در مجموع یك میلیون و ششصد هزار نفر و همه اهل كوفه بودند!

مگر كوفه چقدر بزرگ بود؟ كوفه یك شهر تازه ساز بود كه هنوز سی و پنج سال بیشتر از عمر آن نگذشته بود؛ چون كوفه را در زمان عمربن خطاب ساختند، این شهر را عمر دستور داد بسازند، برای اینكه لشكریان اسلام در نزدیكی ایران، مركزی داشته باشند. در آن وقت معلوم نیست همه جمعیت كوفه آیا به صد هزار نفر می رسیده است یا نه؟ اینكه یك میلیون و ششصدهزار نفر سپاهی در آن روز جمع بشود و حسین بن علی علیه السلام هم سیصدهزار نفر آنها را بكشند، با عقل جور درنمی آید. این، قضیه را به كلی از ارزش می اندازد. [1] .

استاد مطهری مثال دیگری هم در این باره از زندگانی حضرت ابوالفضل علیه السلام می آورد كه جالب است.

اصولاً یكی از مواردی كه حس قهرمان پرستی و اسطوره سازی افسانه پردازان را به شدت شكوفا می سازد، همین رشادت ها و دلیری های قمر بنی هاشم است كه جای انكار نیست.

و در اینكه آن عبد صالح خدا، شهید ممتاز، مورد غبطه همه شهیدان در روز جزا، پیشتاز شهادت، قله بلند فداكاری و ایثار، پدر فضیلت ها، نزدیك ترین كس از یاران حسین و ماه درخشان بنی هاشم [2] است، نمی توان هیچ تردیدی روا داشت، اما چیزی كه اصالت ندارد و با عقل و تاریخ نمی خواند، چرا باید گفت؟ آخر چه لزومی دارد با نقل داستان های بی اساس و نامعقول، دهان دشمنان را به استهزاء باز كنیم؟ استاد مطهری با تجلیل از دقت بینی و دردآشنایی محدث نوری، دومین مثال را به نقل از ایشان چنین می آورد:

حاجی نوری، این مرد بزرگ، در كتاب لؤلؤ و مرجان ضمن انتقاد از جعل این گونه افسانه ها می گوید: برای شجاعت حضرت ابوالفضل علیه السلام نوشته اند كه او در جنگ صفین - كه اصلاً شركت حضرت هم معلوم نیست، اگر شركت هم كرده باشد پانزده سال عمر داشت - مردی را به هوا انداخت دیگری را انداخت، نفر بعدی را تا هشتاد نفر، نفر هشتادم را كه انداخت، هنوز نفر اول به زمین نیامده بود! بعد اولی كه آمد، دو نیمش كرد، دومی نیز همچنین تا نفر آخر! [3] .

اسطوره سازان، گاهی چنان افراط می كنند كه حتی مرزهای عقیدتی را نیز، به هم می ریزند؛ مثل آنكه می گویند: سالار شهیدان علیه السلام در روز عاشورا به برادرش ابوالفضل العباس علیه السلام پناه آورد! [4] مثل آن افترای دیگری كه می گویند: اگر حضرت زینب نبود، امام سجادعلیه السلام می مرد، دق مرگ می شد! و چه نصیحت هایی كه از زبان حضرت زینب نبود به امام زین العابدین علیه السلام نقل می كنند.

نقش اسطوره سازی در تولید تحریفات چنان چشمگیر است كه با تحقیق گفته می شود: «انگیزه هایی كه بتواند به جعل حدیث و تحریف حقایق بیانجامد، در باب احكام عملی جداً اندك است و بیشتر درباره اصول و عقاید و بیشتر از همه در باب فضائل و مناقب و اذكار است». [5] .


[1] مطهري، مرتضي، حماسه حسيني، ج 1، ص 44 و 45.

[2] كلمه، كلمه اين اوصاف در ميان گيومه ترجمه شد، در متون معتبر موجود است ر. ك: شيخ صدوق، الخصال، ص 68؛ شوشتري، قاموس الرجال، ج 6، ص 29؛ شيخ مفيد، الارشاد، ج 2، ص 95،90 و 109؛ سيد ابن طاووس، الملهوف علي قتلي الطفوف (لهوف)، ص 151؛ ابن شهرآشوب، مناقب، ج4، ص 108؛ سماوي، ابصارالعين في انصارالحسين، ص 27؛ مجلسي، بحارالانوار، ج 44، ص298.

[3] مطهري، حماسه حسيني، ج1، ص44و45.

[4] حقير اين سخن را بارها از زبان برخي مداحان شنيده ام.

[5] مامقاني، مقباس الهداية، ج 6، ص 38.